ماجراهای این کتاب در مورد زن ۶۳ ساله ای به نام بریت ماری است که به شدت وسواس تمیزی دارد و خیلی هم مقرارتی است. از نظر دیگران او فردی است که فقط ایراد می گیرد و به همه چیز گیر می دهد اما در باطن زنی مهربان و خوش قلب است.
بریت ماری در ابتدای کتاب در اداره کار حضور دارد و به دنبال یک شغل است. او از این می ترسد که تنها در ساختمان محل زندگی اش بمیرد و بوی بد جسدش، همسایه ها را آزار دهد! از این می ترسد چون در روزنامه خوانده بود که جسد یک پیرزن را فقط وقتی همسایه ها از بوی بد شکایت کردند، پیدا کرده بودند.